
چندسالی است که براساس یک سنت حسنه، برای استقبال از فصل زیبای بهار و عید باستانی نوروز، شهرداری مشهد اقدام به ساخت و نصب اِلِمانهایی جذاب و گاه بهیادماندنی در سطح شهر میکند که توانسته روحیه خوبی بین مردم شهر ایجاد کند، بهطوریکه حتی شهروندان، اقدام به گرفتن عکس یادگاری با آنها میکنند.
پیشینه مجسمهسازی در ایران به ۵هزار سال پیش برمیگردد، اما در سده اخیر، ارتباطات، مهمترین نقش را در احیای هنر مجسمهسازی ایران ایفا کرده است و درحقیقت، هنرمندان بهویژه با استفاده از ساخت المان بهعنوان ابزاری زیباشناسانه متناسببا تغییرات فرهنگی و تاریخی، بیشترین تاثیر را بر ذهن زائر و گردشگر داخلی و خارجی میگذارند.
مهمترین اصل در طراحی المانهای بهاری کلانشهر مقدس مشهد به رسم چند سال اخیر، درنظرداشتن سه اصل هماهنگی با معماری و فرهنگ این شهر، بهار و نوروز است که این امر درعینحال میتواند سنتها و آیینهای کهن ایرانی را که به فراموشی سپرده شدهاند، زنده کند.
مریم مکرم، از هنرمندان هممحلی ماست که در طراحی و اجرای تعدادی از المانهای نوروزی سطح شهر، نقشی بسزا داشته است.
- لطفا خودتان را معرفی کنید و از خانواده و پیشینه هنریتان برایمان بگویید.
مریم مکرم، متولد ۱۳۵۰ و کارشناسارشد رشته طراحی صنعتی هستم. زمینه فعالیتم، طراحی است که به ۲۰ سال پیش برمیگردد؛ من به هنر خیلی علاقهمند بودم و رشته نقاشی را بهصورت خصوصی ادامه میدادم تا اینکه همسرم پیشنهاد کرد علاقهام را درقالب آکادمیک دنبال کنم.
به این ترتیب پساز ۱۳ سال که از دیپلم من میگذشت، با تشویق ایشان در رشته طراحیصنعتی وارد دانشگاه مشهد شدم؛ با کمک همسرم و حمایتهای او دوره کارشناسی را به پایان رساندم و، چون خیلی علاقهمند بودم، درحالیکه پایاننامهام را تحویل میدادم، در مقطع کارشناسیارشد همین رشته به دانشگاه تهران ورود پیدا کردم و پساز دو سال موفق به اخذ مدرک شدم.
البته زمینه هنری من برمیگردد به پدربزرگم که صنعتگر طلا و جواهر بود؛ پدر، برادر و عموهایم هم همگی در کار صنعت طلا و جواهر بودند. شاید خالی از لطف نباشد بدانید چهار جام فیروزهای که روی سردرِ حرممطهر قرار دارد و توسط آستانقدسرضوی نگهداری میشود از آثار پدر من هستند.
بهاینترتیب پدرم به ضریح مبارک نزدیک بود و من با ساخت اولین و نزدیکترین المان به حرم حضرترضا (ع)، به این مکان مقدس نزدیکم و از اینکه توانستهام راه خانوادهام را بهصورت آکادمیک ادامه دهم، خوشحالم.
یک دختر بیستودوساله دارم که از نظر فکری بههم نزدیک هستیم، اما از نظر کاری، چون در رشته پزشکی تحصیل میکند، زمانی برای همراهی با من ندارد. باوجوداین، عید سال پیش دختر و همسرم (که مهندس الکترونیک است) با من همراه شدند و در قائمشهر باوجود باران شدید و زمین گلآلود کمکم کردند تا آذینبندی درخت هفتسین را تمام کردیم.
- از فعالیتهای هنری خود بگویید.
پساز اخذ مدرک کارشناسیارشد بهتدریج برای تدریس وارد دانشگاه آزاد و آموزشگاه عالی سما شدم؛ همچنین فعالیتهای کنارهای را با شهرداری بهصورت پیمانکاری شروع کردم. نخستین کارم درقالب «پردههای الوان» در سال ۹۱ بود و سال ۹۲ هم المان «ساعت» را در میدان بیتالمقدس (فلکه آب)، بهعنوان مهمترین میدان ازنظر سوقالجیشی در مشهد اجرا کردم که هنوز هم شکر خدا کار میکند.
سال بعداز آن هم دو تا المان برای شهرداری ثامن شامل ایستگاه پرنده با هدف ایجاد محیطی شاد برای زائران نوروزی راهاندازی کردم که در خیابان شیرازی و نواب صفوی نصب شد. سال۹۴ هم فعالیت خود را با ساخت المانهایی از قائمشهر بهطور مستمر ادامه دادم و یک «ساعت» و «درخت هفتسین» و «گوی یاقائم» برای نوروز و بعد از آن هم بهمناسبت عیدفطر روبهروی مصلی امام جمعه قائمشهر، نمادی را درقالب «محراب» اجرا کردم که طی یک مراسم رسمی از آن پردهبرداری شد.
برای امسال هم با فراخوان خانه هنرمندان، طرحهای مختلفی در قالب سه تا المان پیشنهاد دادم که متاسفانه رد شد، ولی از شهرهای دیگر، المان دارم که هنوز بهدلیل گرفتاری شخصی قبول نکردهام؛ از شهر بم بهخاطر بافت تاریخیاش و یکی هم از اَملش که درحال صحبت هستیم تا بعداز نوروز اجرای آن را شروع کنیم.
البته بهغیر از ایستگاه پرندگانی که در مشهد کار کردم، باقی المانهایم ثابت بوده است و در مدت سهسال فعالیتم تاکنون هفت مورد المان ساختهام که با پردهآراییها چهارتای آن در مشهد بوده است. بد نیست بگویم بهجز کارهایی که عنوان شد و انجام دکوراسیون داخلی، گاهی در منزل کارهای دستی انجام میدهم و در زمان بیکاریام، آینههایی با طرحهای هنری هم میسازم.
- طرحهای شما چگونه متولد شده و شکل میگیرند؟
از وقتی خودم را شناختم، دنبال کار هنری بودهام. همیشه چیزهایی به ذهنم میرسید که مدتی بعد میدیدم مشابه آن به بازار آمده و حتی مُد شده است. دائم فکر میکنم که دوروبرم چه میگذرد؛ چه نیازی وجود دارد و دنبال آن هستم که برطرفش کنم.
این روحیه از گذشته در وجودم بود تا زمانیکه بهطور آکادمیک وارد رشته طراحیصنعتی شدم که این اتفاق مثبت، من را بیشتر بهسوی طراحی سوق داد؛ بهدلیل اینکه طراحیصنعتی، فنی بسیار خلاقانه و طراحی توأم با صنعت است؛ یعنی علم و هنر و صنعت با هم بهنوعی درآمیختهاند.
اما فرایند طراحی صنعتی و بهطور خاص درمورد ایجاد المان، به اینترتیب است که مکان و فضای مدنظر تحت بررسی قرار میگیرد و کموکاستیهای آن فضا را درک و آنچه مرتبط با انسان باشد، نیازشناسی میکنیم؛ درواقع یک نوع روانشناسی است. در این رشته واحدهایی با عنوان ارگونومی داریم که طی آن میفهمیم انسانها به چه طریقی میتوانند با محیط اطرافشان ارتباط برقرار کنند.
طی این فرایند، طراحی میکنیم و این طرح کامل و کاملتر میشود تا کمکم نیاز فرد یا فضا را درک کنیم؛ طرحها بهصورت اتود زده میشوند، بعد که اتودها کامل شد، طی فرایندی یکی از اتودها انتخاب و کامل شده و به مرحله ۳D میرود و از لحاظ مهندسی هم بررسی میشود که آیا از لحاظ ارگونومی اساس کاری لازم را دارد یا خیر.
بعد شروع میکنیم به ۳D زدن با کامپیوتر. پس از آن به فرایند ساخت میرسیم که این پروسه هم چند مرحله دارد؛ ممکن است نیاز به نجاری و فلزکاری و جوشکاری و فایبرگلاس داشته باشیم. ازآنجاکه نمیتوانیم در آنِ واحد، تمام تجهیزات لازم را یکجا فراهم کنیم.
برای این فرایند، از صنعتگران مختلف استفاده و مدیریت میکنیم که طراحی صورتگرفته به چه چیزهایی نیاز دارد و چه کسانی بهواقع تخصص و مهارت لازم را دارند؛ بنابراین طرح، دائم از بخشی گرفته به بخش دیگر داده میشود تا اینکه سرانجام به دست کاربر برسد.
- دلیل اینکه به ساخت المان روی آوردید، چیست و آنچه در پایان بهدست میآید، به طرحی که در ذهن شماست، چقدر شباهت دارد؟
متاسفانه از زمانی که رشته طراحی صنعتی از سال ۸۴ وارد مشهد شد و من جزو اولین ورودیهای آن بودم، صنایع ما خیلی از آن استقبال نکردند، درنتیجه فارغالتحصیلان این رشته به سمت طراحی داخلی کشیده شدند و تقریبا هیچکدام به سمت صنعت نرفتند؛ هر کارخانهای که باز میشود، حتما باید یک بخش R&D داشته باشد، اما قریب به اتفاق کارخانههای ما این بخش را ندارند و همه از مهندسی معکوس استفاده میکنند.
جنسی را از چین یا اروپا میخرند، بازش میکنند و طبق همان فرمول شروع به ساخت میکنند و این کپیبرداری در کل کشور اجرا میشود؛ به همین دلیل فارغالتحصیلان طراحیصنعتی با وجود همه خلاقیتی که دارند، هیچکدام -بهجز چند نفر معدود- نتوانستهاند کارهای خیلی موفقی ارائه دهند.
بهخاطر این مسئله، من هم، چون دوست داشتم طرحی که میزنم سریع ساخته شود و محصولاتم زود به معرض عرصه برسد، به ساخت المان روی آوردم. ازطرفی در المانها از آنچه در فکر من است تا آنچه درنهایت ساخته میشود، ۹۸ درصد با طرح اولیه منطبق است.
- با توجه به این نگاه هنری، نیاز مشهد را در چه میدانید؟
روی فضای مشهد خیلی کار میکنند، ولی متاسفانه فضای شهری ما طوری است که آنقدر اجسام و تصاویر مختلف و تابلوها و بیلبوردهای جورواجور در خیابانها داریم که توجه مردم دیگر به یک چیز معطوف نمیشود و دچار پراکندگی ذهنی هستند.
برای هر المان باید یک فضا داشته باشیم که آن را معرفی کند. المان به یک انگشتر میماند؛ اگر انگشتهایتان زیبا و پاکیزه نباشد، آن انگشتر هرچقدر هم زیبا و گرانقیمت باشد، به دست شما نخواهد آمد، بنابراین وقتی فضا را برای المان آماده کنید، آن نماد، خودش را بیشتر نشان میدهد.
طراح، یک ماه ذهنش را درگیر میکند که چه بسازد تا مردم غیرمستقیم با آن موضوع ارتباط برقرار کنند. کلی روی آن طرح کار میکند تا بتواند مفهومی را منتقل کند، اما متاسفانه وقتی کار آماده میشود و در آن فضا قرار میگیرد، اصلا خودش را نشان نمیدهد، فقط بهخاطر اینکه فضای اطراف معمولا مناسب نیست؛ مثلا میدان ملکآباد که دورتادورش پر از بیلبورد است، المان به آن بزرگی اصلا مناسبش نیست.
المانهای شهری مانند انگشتر هستند، اگر انگشتهایتان پاکیزه نباشد، انگشتر هرچقدر هم زیبا باشد به چشم نمیآید
در یک محدوده باید دورنمای یک المان درنظر گرفته شود و شما با دور زدنِ میدان و از نزدیک بتوانید آن را تشخیص دهید و مفهومش را درک کنید نه با هلیکوپتر! ازطرفی نباید آنقدر فضای آهنی و بیلبورد دور آن میدان داشته باشیم که المان اصلا بهنظر نیاید.
- پس از نوروز المانها کجا میروند؟
المانهای متحرک را اگر قابلیت داشته باشند، بازیافت میکنیم. برخی هم ترمیم میشوند. اگر مفهوم خیلی خاصی نداشته باشند و بتوانیم آنها را با هویت مناطق دیگر تطبیق دهیم، جابهجایشان میکنیم؛ مثلا در پارک خورشید یک چرخ خیاطی خیلی بزرگ هست که قبلا در میدان استقلال مستقر بود.
این نوع المانها را که هنرمند، زحمت بسیار زیادی برایشان کشیده و مواد بسیار زیادی هم صرف ساختشان شده است، میتوان برایشان کاربریهای مختلفی ازقبیل تبدیل فضای زیر آنها به یک کافیشاپ یا دکه یا هر کاربری مفید دیگری درنظر گرفت.
به هیچوجه نباید این آثار هنری را به شکل یک اسقاطی دور بیندازیم. روی این آثار فکر شده، برای هر دایره و تحدبی که ایجاد شده، زحمت بسیاری کشیده شده است؛ میتوانند این کارهای ارزشمند را به شهرهای دیگر بفروشند یا آنها را بازسازی کنند تا پولی به شهر خودمان برگردد، نه اینکه دور انداخته شوند.
- آیا در اجرای کارهایتان از المانهای دیگران هم الگوبرداری میکنید؟
قطعا؛ نگاه من با سایر مردم فرق میکند. گاهی ماشینم را دور میدان پارک میکنم و المانها را از نزدیک نگاه میکنم تا با توجه به محدودیت دستگاههایمان، ریزهکاریهای هنرمندانه آنها را دریابم. در سیدی و نرمافزار، چون ابزار آن وجود دارد، همه کاری میتوان انجام داد، ولی همین که به کارگاه منتقل میشود، ممکن است ابزارش نباشد.
آنوقت صنعتگر با هنرمندی، آنقدر با چکش خودش بازی میکند که آن را درمیآورد؛ به همین دلیل به المانهای دیگر بهدقت نگاه میکنم تا بفهمم قسمتهای سخت کار چگونه انجام شده است.
- بیشترین و کمترین هزینه المانهایی که تابهحال اجرا کردهاید، چقدر بوده است؟
گرانترین المان من «محراب» در قائمشهر با هزینه ۷۰ میلیون تومان و ارزانترین آنها با هزینه ۲۰ میلیون تومان اجرا شده است.
- المانهای شهرهای دیگر را بر اساس چه ذهنیتی اجرا میکنید؟
معمولا ابتدا ذهنم درباره شهرهای دیگر گُنگ است، اما پیش از هر کاری اینترنت را به کمک میگیرم و تاریخچه شهر و هویت آن را بررسی و فرهنگشناسی میکنم. سپس پیش از ساخت المان، چند روزی به آن شهر میروم و عکس میگیرم و فضا را بررسی کرده و درنهایت براساس فضای موجود و هویت آن، شروع به طراحی و ایدهپردازی میکنم، اما از سمبلهایشان هم در کارهایم استفاده میکنم؛ البته یکی از فاکتورهای من در ساخت المان، آبوهوای آن شهر هم هست؛ مثلا در اجرای نماد محراب که برای مصلای قائمشهر طراحی کردم، از کاشی و استیل استفاده کردم تا زنگ نزند. گوی «یاقائم» آنجا را هم کاملا از استیل ساختم که در نوع خود در کشور منحصربهفرد است.
- اگر بخواهید مشهد را در قالب یک نماد تعریف کنید، چه میسازید و آن را کجا نصب میکنید؟
تاریخ مشهد قدمت زیادی دارد و سمبلهای زیادی را میتوان برای این شهر برشمرد. مردم مشهد از قدیم صنعتگران موفقی بودهاند و این شهر بر اساس بافت هنری و ادبیاش پتانسیل خوبی دارد که تاکنون از آن بهره برداری مناسبی نشده است؛ سعی میکنم المانی شامل همه ابعاد این هویت درقالبی غیرمستقیم و مفهومی بسازم.
بهترین مکان برای نصب آن را هم با توجه به تردد مردم انتخاب میکنم. در مشهد دو مدل تردد داریم؛ تردد مجاوران و تردد زائران. باید نقطه تلاقی این دو را پیدا کنیم که من احساس میکنم این نقطه تلاقی، خیابان احمدآباد است.
- با کدام المانتان بیشتر توانستید با مردم ارتباط برقرار کنید؟
ارتباط تنگاتنگ مردم با المانها برایم جالب بود، اما من با المان ساعتم توانستم ارتباط خوبی با مردم برقرار کنم، حتی وقتی میدیدم مردم دوست دارند بیایند با این المان عکس بگیرند و نگهبان میدان اجازه نمیدهد، ناراحت میشدم.
با این دیدگاه تصور میکنم هر منطقهای که شهردار دارد، بهغیر از معاونت فرهنگی، به یک طراح فضای شهری هم نیاز دارد. معاونتهای فرهنگی ما برای هر محله و منطقه بهمنظور ایدهپردازی، به طراح و یک بخش R&D، اتاق فکر، روانشناس و جامعهشناس نیاز دارند؛ درواقع باید از همه تخصصها در همهجا استفاده کرد؛ چراکه شهرداری تنها با مهندس راهوساختمان و شهرسازی نمیتواند به شهری زیبا و متناسب دست یابد.
*این گزارش چهارشنبه، ۲۶ اسفند ۹۴ در شماره ۱۸۹ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.